درون آینه ی روبرو



من عاشق مسافرتم. هرکس که منو بشناسه اینو میدونه. خیلی هم عاشق اینم که همه ی دنیا رو ببینم (و براش هم برنامه دارم اگه عمری باشه). یکی از تفریحاتم خوندن سفر نامه س و خیلی حال میکنم(و کمی هم غبطه میخورم!) با دیدن پیج دخترا و زنهایی که دنیا رو میگردن. راستش عشق به سفر چند سالیه مد شده به لطف اینستا. همه ی مردم دوست دارن دنیا رو ببینن اما آدمای کمی واقعا همت میکنن و این کارو عملی میکنن. من میخوام اونی باشم که غرق روزمرگی نمیشه و رویاش رو دنبال میکنه.
پنجشنبه تولد این مرده و امروز بعد از کلی کلنجار رفتن با خود برای کادوی تولدش به یه چیز خیلی مهم رسیدم. این که وقت برای هدیه دادن کادوهای مادی زیاده، بی بهونه میشه یه ساعت گرفت برای خوشحالی طرف؛ ولی یکم زیادی نیست هردفعه و هردفعه؟ این همه مناسبت در طول سال: تولدا، عیدا، سالگردا. بعد از چند سال یهو میبینی مثلا رسیدی به خریدن قفل فرمون و سرویس کریستال و کاسه بشقاب! چرا؟ چون همه ش سعی کردی جهت رفع حاجت یه چیزی که فکر میکنی شخص نیاز داره بخری براش و بعد از

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

کویر پلاس فرشـــتــه بــی بـــال اقامت اروپا پیاده رو جریان پادکست پزشکی | مدیکستو Michelle Jessica سفر و گردشگری abhh